زلالِ چشمهایم را نگاهت تار می فهمد
واز باران احساسم فقط رگبار! می فهمد

خدایا!خسته ام از اینهمه تکرارِ بی حاصل
و این احساس بیهوده که: او این بار، می فهمد...

تمام خون خود را ریختم بر سینه ی دفتر...
حدیث رنگ و رویم را گچِ دیوار می فهمد!

دلِ دریایی ام قیمت ندارد، تو نمی دانی...
بهایش را فقط یک خبره یِ بازار! می فهمد

شکسته زیرِ پاهایت دلم... اما نفهمیدی...
کسی که مانده زیرِ ریزشِ آوار، می فهمد!

تمامِ حرفهایم را برایِ آسمان گفتم...
چه حسِ دلپذیری: یک نفر انگار، می فهمد!

سکوتِ من به معنای رضایت نیست! می فهمی؟
نه!...این را بیگناهِ خسته از انکار، می فهمد!

تو روزی درک خواهی کرد...من ماهِ شبت بودم...
و شبهای تو، ظلمت را تاسف بار، می فهمد...

نگاهم می کنی... اما نمی فهمی چه می گویم...
دلت وقتی به قتلم می کند اقرار، می فهمد!

و روزی این دلِ سنگِ تو معنای سکوتم را...
به خوبی لابه لایِ "دفترِ اشعار..." می فهمد...

 

 

[ یک شنبه 4 تير 1391برچسب:,

] [ 11:31 ] [ فاطی ]

[ ]

دانشجویی به استادش گفت:

استاد اگر شما خدا را به من نشان بدهید عبادتش می کنم و تا وقتی خدا را نبینم ان را عبادت نمی کنم.

استاد به انتهای کلاس رفت و به ان دانشجو گفت : ایا مرا می بینی؟

دانشجو پاسخ داد : نه استاد ! وقتی پشت من به شما باشد مسلما شما را نمی بینم.

استاد کنار او رفت و نگاهی به او کرد و گفت : تا وقتی به خدا پشت کرده باشی او را نخواهی دید

[ یک شنبه 4 تير 1391برچسب:,

] [ 11:12 ] [ فاطی ]

[ ]

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه

مرجع کد آهنگ برای وبلاگ
کد همین آهنگ